سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   
اهمیت بیانات رهبر معظم انقلاب درباره عرفانهای کاذب

عرفانهای کاذبی که در بین بعضی جوانان ما جای خود را به عرفان ناب اسلامی داده مانند اعتیادی است که کسی به مواد مخدر پیدا میکند. اینک 2 نمونه از عرفانهای موجود ومعروف در ایران را که بسیار به سهولت در بین جوانان عزیز ما شناخته شده است و متاسفانه باید گفت خود ما کتابها و سی دی های آنان را با مجو دراختیار آنان گذاشتیم . 1- عرفان اوشو 2- کریشنا مورتی است .

تا زمانی که دو بعد نفسانیت و روحانیت در انسان قوی هستند این کشمکشها متوالیا و به صورتهای مختلف وجود خواهند داشت. اگر می بینیم خصلتهای ناپسندی وجود داره مثل کینه ، غرور ، نفرت ، شغب و خشم ، ریا ، دروغ ، دزدی ، تکبر ، پایمال کردن حقوق دیگران و ... همگی بواسطه نفسی قوی هستند که در وجود ماست که از این خصلتها استفاده میکنه تا جلوی جانمون رو بگیره و معرکه رو بدین طریق به نفع خودش رقم بزنه. اما آیا میشه حالتی رو متصور شد که این خصایل منفی و ناپسند از وجودمون رخت ببندند و در وجودمون به آرامش برسیم و از این کشمکش ها دیگه خبری نباشه؟؟؟

جواب بلی هست. منتها سوالی پیش میاد اونم اینکه در چه حالتی میتونیم از این کشمکشها و از این خصایل منفی رها بشیم؟

با کمی دقت میشه به این سوال پاسخ داد. گفته شد که اگر کشمکشی هست بواسطه این هست که نفس انسان میخواد در تقابلش با جان معرکه رو بدست بگیره. یعنی کشمکش زمانی وجود خواهد داشت که جان آدمی دارای قوه باشه و اونو به سمت نورانیت سوق بده و در این حال نفسی هم که دارای قوه هست در مقابل این حرکت نورانی خواهی انسان وارد کار بشه و جلوی اونو بگیره. اما اگر جان قوه اش خیلی ضعیف باشه به نحوی که قادر نباشه انسان رو به سمت خوبیها سوق بده چی؟ بله در این حالت دیگر کار نفس راحته و دیگر تقابلی وجود نداره صرفا چیزی که هست جانی مرده هست که هیچ حرکت قابل توجهی از اون ساخته نیست لذا نیازی به کشمکش و فریبکاری نفس هم نخواهد بود و همه معرکه تقابلی نفس و جان در اختیار نفس خواهد بود. لذا در این حالت دیگه به اون همه خصایل منفی و شهوات و ... نیازی نخواهد بود چون همه اونها ابزاری بودند در دست نفس برای رام کردن جان حالا که جان دیگه قدرتی نداره چه نیازی به اون همه ابزار هست که هیچ ، خود استفاده از اونها هم برای نفس سنگینه که بنا براین نفس به کلی اونها رو به کناری میزنه. رها ورد چنین حالتی آرامش خواهد بود و سکون و سکوت. چون دیگه از اون همه کشمکش خبری نیست. ولی آرامش و سکون و سکوتی از جنس سیاهی و تیرگی. چرا که نفس حاکم مطلق وجود انسان شده. در این حالت انسان به مقامی پایینتر از حیوان تنزل پیدا میکنه.  شهوات به شدت در وجود انسان تقلیل می یابند به نحوی که شخص شاید احساس کنه که به تزکیه نفس رسیده و با توجه به اینکه خصایل منفی خیلی زیاد کاهش پیدا کرده اند این تصور پیش میاد که شخص به حالاتی عرفانی دست پیدا کرده که این همه آرامش داره و به صلح رسیده و به سکون و سکوت و خصلتهای منفی که به یکباره رخت بستند و ... در حالیکه غافل هست از اینکه اینها همه از حاکمیت مطلق نفس و سیاهی و تباهی بر وجود آدمی حاصل شده. حالا سوال دیگه ای پیش میاد و اون اینکه چگونه ممکنه چنین حالتی برای انسان بوجود بیاد که جان و روح آدمی اونقدر ضعیف بشه که نفس حاکمیت کامل معرکه رو بدست بگیره؟ اصل آدمی که همون جان اون هست و روح اون ، اساسش بر دانایی و فهم و شعوره. اساسش بر ذهنیته. هر چقدر علم و دانش و معرفت شخصی بالاتر باشه جان او از نورانیت بیشتری برخوردار خواهد بود و هر چقدر ذهنیات شخصی وسیعتر و گسترده تر و پررنگتر باشه شخص از جان و روحی متعالیتر برخوردار بوده و جان او قویتر خواهد بود. نتیجه اینکه جان زمانی فوق العاده ضعیف خواهد بود که اونو خالی از ذهنیات بدونیم. یک ذهن خالی متناظر با جانی ضعیف و شکننده و تسلیم شده خواهد بود. وقتی مورتی و اوشو در تعالیمشون صحبت از ذهنی خالی میکنند و اینکه تفکر خوب نیست و ... در واقع کاری که می کنند اینه که تا حد ممکن جان انسان رو ضعیف و ضعیفتر کنند و در این بین نفس آدمی هست که جشن میگیره و معرکه رو بدست میگیره و حاکم وجود انسان میشه. بله مورتی و اوشو دم از آرامش و صلح و دوری از خصایل منفی و شهوات میزنند که خواننده حالا میتونه بخوبی متوجه بشه که کدوم نوع آرامش و سکون و سکوت و بدور موندن از کشمکش و ... مد نظر ایشان بوده. آرامش و سکون و سکوتی از جنس سیاهی و تباهی و فساد. البته مسلمه که مورتی و اوشو و ... مطمئنا به ابعاد مسئله به این صورت آگاهی نداشتند که اگر داشتند مطمئنا از رای خودشون بر می گشتند. مورتی و اوشو به تمامی فریب نفسشون رو خوردند. نفسی که جانشون رو فریب داده بود و رفته رفته با گسترش سیاهی راه برگشت برای جان نگون بختشون سختتر شده بود. مورتی و اوشو به فریب نفس گفتند "ما صرفا چیزی رو می گیم بدون اینکه منطقی بیاریم و خواننده میتونه اونو اختیار کنه یا نه به خودش بستگی داره" و زمانی که جانشون و وجدانشون  که ناشی از جانشون و برگشتشون به منشا اصلی و نور مطلقه اعتراض میکرده بر این فریبهای نفس و اعمال و حرکاتی که انجام می دادند دوباره به فریب این نفس کداره اماره این اعتراضها رو فریب جان و ذهن معرفی کردند و دوباره بیشتر در عمق سیاهی فرو رفتند تا بدانجا که دیگه راه برگشتی براشون باقی نموند و همه اینها برای این بود که می خواستند به آرامش و سکون برسند اما غافل بودند از اینکه این آرامش و سکونی که ناشی از حاکمیت نفس هست ریشه در سیاهی محض دارد و جز تباهی و نابودی و بدبختی چیز دیگه ای با خود بهمراه نخواهد آورد.

در کنار این توضیحات ، حالت دومی هم وجود داره که در این حالت نیز کشمکش در وجود آدمی به حداقل میرسه و انسان به آرامش و سکوت میرسه و اونم زمانیست که نفس بسیار ضعیف بشه و به گوشه ای بخزه و حاکم وجود آدمی جان آدمی باشه. در این حالت اگر از خصایل منفی خبری نیست به این خاطر نیست که دیگه نیازی به این خصلتها نیست بلکه ناشی از اینه که دیگه بواسطه قدرت و قوت بسیار زیاد جان آدمی و ضعف نفس ، نفس قدرت ارائه این خصایل منفی رو نداره. نفسی که بواسطه ریاضتها و مجاهدتها و علم و معرفت جان ، بسیار ضعیف شده و به گوشه ای خزیده و هیچ قدرت خودنمایی از خودش نداره. در این حالت کشمکش از وجود آدمی رخت می بنده و خصایل منفی و شهوات نیز همین طور و وجود آدمی رو همه نور و نورانیت میگیره بواسطه نورانیت جان و اعتلای اون و این حالتیست که همه انبیا و اولیای الهی و دیگر صالحان و نیکان بنا بر معرفت و درجه خودشون از این حالت برخوردار بودند.

در متن قبلی وقتی صحبت از دو نوع رهایی میشه دوستان مصداق کامل این دو نوع رهایی رو با توضیحات نسبتا مفصل در اینجا مشاهده می کنند. یکی رهایی از جنس نفسانیت که در این حالت نفس حاکم وجود آدمیست و رهاورد اون آرامش و سکونی از جنس تیرگی و سیاهیست همونی که تعالیم مورتی و اوشو برای انسان میتونن به ارمغان بیارند و دیگری رهایی از جنس روحانیت و نورانیت که بواسطه حاکمیت جان بر وجود آدمی شکل میگیره و رهاورد اون همه آرامش و خوبی و زیبایی از جنس نوره که میتونه انسان رو تا لایتناها بالا ببره.

با توجه به درازی مطلب و بر طبق توضیحاتی که داده شد بصورت خلاصه می توان برای انسان 3 حالت زیر را متصور شد :

  1.   جان قوی + نفس قوی

= بروز کشمکش بین نفس و جان ، بروز شهواتی مثل خوردن و خوابیدن و خشم و شهوت بیش از حد معمول جهت رام کردن جان تحت فشار نفس و فریب نفس و نیز بروز خصایلی منفی مثل کینه و ریا و دروغ گویی و ... ، با قدرت یافتن جان این خصایل منفی و شهوات کمرنگتر و با قدرت یافتن نفس این ها پررنگتر می شوند ، غالب انسانها در این زمره قرار می گیرند.

----------------------------------------

2. جان ضعیف + نفس بسیارقوی

= حاکم شدن نفس بر وجود آدمی بواسطه ضعیف شدن جان در اثر مذمت ذهنیت و تفکر و تعقل و اشاعه ذهن خالی و ... و سیطره سیاهی و تباهی بر ابعاد مختلف وجود انسان ، سقوط شخص به مرتبه ای پایینتر از حیوان ، دیگر خبری از کشمکش درونی نخواهد بود چون دیگر نیازی به کشمکش نیست و نیازی به شهوات بیش از حد و خصایل منفی نیست چرا که اینها همگی برای رام کردن جان بودند ولی حالا که جان ضعیف شده دیگه به کار نمی یان ، تلقی شخص بر اینکه در این حالت بواسطه رسیدن به آرامش (که بواسطه نبود کشمکش بوجود میاد) و دوری از شهوات و خصایل منفی به تزکیه درون رسیده که این تلقی ناشی از فریب نفسه ، آرامش حاصل در این حالت از جنس سیاهی و سکون و تباهیست چرا که در سایه حاکمیت نفس سیه کار و سیه پیشه بر جان آدمی بوجود اومده و این حالت مخصوص پیروان کریشنا مورتی و اوشو و ... و همه کسانیست که تعالیم ایشان رو به کار بسته اند.

----------------------------------------

 3. جان بسیارقوی + نفس ضعیف

=حاکم شدن جان بر وجود آدمی و سیطره نور و روحانیت و رحمانیت بر ابعاد مختلف زندگی انسان ، دیگر خبری از کشمکش درونی نخواهد بود چرا که دیگه نفس قدرت لازم برای ایجاد کشمکش رو در اختیار نداره و به گوشه ای خزیده و جان با نورانیت و با علم و معرفت کلیه حرکات نفس چموش رو زیر نظر داره ، بر اثر نبود کشمکش و نیز نزدیکی به خداوند متعال و نورانیت حاصل از این نزدیکی آرامشی بوجود میاد از جنس نور و خصایل منفی و شهوات بیش از حد نیز زایل می شن چرا که دیگه نفس قدرتی برای ارایه اونها در اختیار نداره و نورانیت جای اونها رو میگیره ، شخص به تزکیه درون میرسه و روح و جان انسان قادره تا لایتناها پرواز کنه و این حالت متناظر با حالت انبیا و اولیا و اوصیا و نزدیکان درگاه حضرت حق می باشد.

برگرفته شده از سایت محاکمه - سید مجید طاهری




:: برچسب‌ها:
ن : مهدوی
ت : یکشنبه 91/3/28
 
 
 
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.