سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   
کنترل ذهن (Mind Control) و نقش رسانه های گروهی- قسمت 2/1

یکی از مهمترین علومی که از سالها پیش، توسط ایلومناتی و صهیونیزم جهانی به کار گرفته شد و متاسفانه امروز، کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، علم "کنترل ذهن" یا Mind Control می‌باشد.

در این مقاله که از سایت Vigilant Citizen ترجمه شده، به خوبی می‌توان به پشت پرده مهمترین ابزار کنترل ذهن یعنی رسانه‌های گروهی (تلویزیون، سینما، موزیک، روزنامه و ...) پی برد.

 

اصول نظری و روش‌های کنترل ذهن در رسانه‌های گروهی

 

رسانه‌های گروهی، قوی‌ترین ابزار طبقه حاکم برای کنترل و اداره توده مردم هستند. این رسانه‌ها نظرات و تمایلات مردم را شکل می‌دهند و تعیین می‌کنند  که چه چیز عادی و چه چیز مناسب است. این مقاله نگاهی است به کارکرد رسانه‌های گروهی از طریق بررسی نظریات مغزهای متفکر آن، ساختار قدرت آن و روش‌ها و تکنیک‌هایی که استفاده می‌کند، تا اینگونه بتوانیم به نقش واقعی رسانه در جامعه پی ببریم.

حتما با خواندن مقالاتی در مورد وجود نمادهای رمزی در بخش‌های مختلف فرهنگ رایج سینما و موزیک و سایر صنعت‌ها، این سؤال برایتان مطرح می‌شود که هدف این نمادها و کسانی که این نمادها را در محصولات رسانه‌ای ( موسیقی و فیلم) گنجانده‌اند چیست؟ آیا منظور این است که مثلا، لیدی گاگا (Lady Gaga) می‌خواهد ذهن ما را کنترل کند؟ البته که اینطور نیست، او در واقع، فقط قطعه‌ای کوچک از یک سیستم بزرگ به نام رسانه‌های گروهی است.

برای اینکه بتوان پاسخ مناسبی به سؤال بالا داد، ابتدا بایستی با مفاهیم و واقعیاتی آشنا شوید. این مقاله، شما را با تئوری‌ها و روش‌های تجزیه و تحلیل مطالب چند رسانه‌ای و نیز خبره‌ترین افراد در زمینه ارتباطات جمعی، آشنا می‌کند.

برنامه‌ریزی از طریق رسانه‌های گروهی

رسانه‌های گروهی گونه‌ای از رسانه‌ها هستند که با هدف دستیابی به بیشترین مخاطب ممکن، طراحی شده‌اند. و شامل تلویزیون، فیلم‌های سینمایی، رادیو، روزنامه، مجلات، کتاب‌ها، آلبوم‌های موسیقی، بازی‌های رایانه‌ای و اینترنت می‌شوند. در قرن گذشته، مطالعات زیادی برای سنجش میزان تأثیر رسانه‌های گروهی بر مردم با هدف پیدا کردن بهترین روش‌ها جهت تأثیرگذاری بر مردم، انجام شده است. در پی این مطالعات، علم ارتباطات پدید آمد که امروزه در بازاریابی، ارتباطات اجتماعی و در سیاست استفاده می‌شود. ارتباطات جمعی، ابزاری ضروری برای تضمین کارایی یک حکومت دموکراسی است؛ همچنانکه ابزار ضروری برای برقراری دیکتاتوری نیز هست. تنها تفاوت در طرز استفاده از آن است.
آلدوس هاکسلی1  در سال 1958، در مقدمه کتاب "جهان نوین آینده" 2، تصویری نسبتا ترسناک از جامعه ترسیم می‌کند. او معتقد است جامعه، توسط نیرویی بدون هویت و نامعلوم اداره می‌شود؛ طبقه ممتاز حاکم، که افکار مردم را از طرق مختلف کنترل می‌کند.
"به نظر می‌رسد نیروهایی ناشناس، از همه جهت ما را وادار می‌کنند به سمت کابوس جهان نوین حرکت کنیم، در حالیکه توان مواجهه با آن را نداریم و این نیروهای ناشناس، به طور کاملا محسوسی، توسط نمایندگان سازمان‌های تجاری و سیاسی، تشدید و تقویت شده‌اند. این در حالی است که این سازمان‌های تجاری و سیاسی، برای منفعت گروهی اقلیت، روش‌های جدیدی جهت کنترل افکار و احساسات توده مردم ابداع کرده‌اند."   

- آلدوس هاکسلی، مقدمه کتاب "جهان نوین آینده"

دیدگاه غم‌انگیز او، یک فرضیه ساده و یا هذیان‌گویی‌های یک بیمار پارونوید نیست. این واقعیتی است مستند، برگرفته از بزرگترین مطالعات تحقیقاتی جهان در زمینه رسانه‌های گروهی.

در ادامه، نمونه‌هایی از آن‌ها ارائه می‌گردد:

مغزهای متفکر طبقه ممتاز
والتر لیپمن3 

 

والتر لیپمن، نخبه آمریکایی، نویسنده و برنده دو بار جایزه Pulitzer (روزنامه‌نگاری)، موضوع یکی از اولین کارهای خود را، کاربرد رسانه‌های گروهی در آمریکا قرار داد. لیپمن در کتاب "عقیده عمومی" 4، ‌توده مردم را با یک "جانور بزرگ" و یک "گله سرگردان" مقایسه می‌کند که بایستی توسط طبقه‌ای حاکم، راهنمایی شود. او طبقه ممتاز حاکم را اینگونه توصیف می‌کند: "طبقه‌ای متخصص که منافعشان، فراتر از ناحیه‌ای محدود است". این طبقه متشکل از افراد خبره، متخصص و دیوان‌سالار است. طبق نظر لیپمن، نخبگان یا همان طبقه ممتاز، ماشینی هوشمند هستند که از نقص‌های موجود در سیستم دموکراسی، برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده می‌کنند. "گله سرگردانِ" پر سر و صدا و ویران‌کننده (مردم) نیز نقش خود را ایفا می‌کند؛ با علاقه، کارهای طبقه ممتاز را تماشا می‌کند و در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت نمی‌کند، زیرا تصمیم‌گیری وظیفه مسئولین است، که البته هر کسی عضو گروه مسئولین نیست.

بنابراین رسانه‌های گروهی و تبلیغات پروپاگاندا، ابزارهایی هستند که طبقه ممتاز، ناگزیر از استفاده آن است تا بتواند بدون اعمال نیروی فیزیکی، بر مردم حکومت کند. یکی از مفاهیم مهم که لیپمن بیان می‌کند "تولید رضایت" است، و به طور خلاصه یعنی، کنترل و اداره افکار عمومی برای پذیرش دستورات طبقه ممتاز. به نظر لیپمن، عموم مردم، صلاحیت استدلال و تصمیم‌گیری در مورد موضوعات مهم را ندارند. بنابراین طبقه ممتاز، بایستی در جهت منافع خودشان تصمیم‌گیری کنند و سپس آن تصمیمات را به مردم بخورانند.

"به نظر من، کسی انکار نمی‌کند که "تولید رضایت"،  قابلیت پالایش بسیار زیادی دارد. فرآیند شکل‌گیری افکار عمومی، پیچیده‌تر از مطالبی که در ذیل آمده نیست و امکان کنترل افکار، برای هر کسی که این فرآیند را بشناسد بسیار ساده است... در پی نتایج تحقیقات روان‌شناسی همراه با ابزارهای مدرن ارتباطی، رویه دموکراسی وارد مرحله جدیدی شده است. انقلابی در حال وقوع است، به مراتب مهم‌تر از هر گونه چرخش قدرت در اقتصاد... تحت تأثیر تبلیغات و پروپاگاندا، اصول فکری ما، تغییر می‌کنند. دیگر ممکن نیست به ابتدایی‌ترین اصول دموکراسی نیز، اعتقاد داشته باشیم؛ مانند اینکه، منبع دانش مورد نیاز برای مدیریت امور انسان‌ها، طبیعتا  قلب انسان است. طبق این تئوری، ما انسان‌ها دچار خودفریبی می‌شویم و به اشکال مختلف، در حالی خود را متقاعد می‌کنیم که نمی‌توانیم صحت آن را تایید کنیم. این اثبات شده است که اگر بخواهیم به دنیایی فراتر دست یابیم، نمی‌توانیم تنها به دریافت شهودی، وجدان و افکار تصادفی، اعتماد و اتکا کنیم."    

- والتر لیپمن، افکار عمومی

جالب است بدانید لیپمن، یکی از بنیان‌گذاران شورای روابط خارجی آمریکا (CFR)، پر قدرت‌ترین و با نفوذترین کمیته مشاوران سیاست خارجی در جهان است. دانستن این واقعیت، باید تا حدودی به شما در درک چگونگی تفکر طبقه ممتاز در مورد به کارگیری رسانه‌های گروهی، کمک کرده باشد.

"قدرت سیاسی و اقتصادی در ایالات متحده، در دستان یک "طبقه ممتاز حاکم" جمع شده که کنترل اکثر شرکت‌های چند‌ملیتی با محوریت آمریکا، اکثر رسانه‌های ارتباطی، پرقدرت‌ترین و با نفوذترین مؤسسات، عمده دانشگاه‌های خصوصی و غالب ادارات خدمات عمومی را در دست دارد. شورای روابط خارجی آمریکا که در سال 1921 تأسیس شده، واسط اصلی میان کمپانی‌های بزرگ و دولت فدرال آمریکا است. در گذشته "آموزشگاه رهبران سیاسی" نامیده می‌شد و رفته رفته تبدیل به سازمانی شد که رایت میلز5، آن را "طبقه ممتاز قدرتمند" می‌نامید. گروهی از افراد با اهداف و منافعی مشترک، که رویدادها را از جایگاهی دور از خطر و از پشت پرده، برنامه‌ریزی و هدایت می‌کنند. تشکیل سازمان ملل متحد، یکی از پروژه‌های این شورا بود، همچنین صندوق بین‌المللی پول و نیز بانک جهانی." 

- استیو جیکوبسن، کنترل ذهن در ایالات متحده6

برخی از اعضای فعلی شورا عبارتند از:

David Rockefeller ،Dick Cheney ،Barack Obama ،Hilary Clinton، کشیش کلیسای بزرگ Rick Warren، و مدیران بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کمپانی‌ها نظیر CBS،Nike ، Coca-Cola و Visa.

کارل یونگ 7

 

کارل یونگ، بنیان‌گذار و مؤسس روانشناسی تحلیلی (رواشناسی یونگی) است. در این روش، شناخت روان، از طریق کاوش در رؤیاها، هنر، افسانه‌شناسی، دین، نمادها و فلسفه، صورت می‌گیرد. این روان درمان سوئیسی، مبدع بسیاری از مفاهیم روانشناسی است که امروزه مورد استفاده قرار می‌گیرد، از جمله کهن الگو، عقده، نقاب، درون‌گرا، برون‌گرا وهمزمانی. او به شدت تحت تأثیر پیش‌زمینه مرموز و مخفی خانواده‌اش بود. پدر بزرگش، Carl Gustav، فراماسونری حریص و استاد اعظم بود، و خود یونگ کشف کرد که تعدادی از اجدادش، عضو سازمان ماسونی گل - صلیب (Rosicrucian) بوده‌اند. این نکات شاید دلیل علاقه شدید او به فلسفه شرق و غرب، کیمیاگری، ستاره‌شناسی، رمزنگاری (نمادگرایی) را توضیح دهد. یکی از مهمترین مفاهیم (و البته درست فهمیده نشده) ارائه شده توسط او، "ناخودآگاه جمعی" (Collective Unconscious) بود.

ضمیر ناخودآگاه جمعی، با توجه به وجود نمادهای یکسان و پیکرهای افسانه‌ای همشکل در تمدن‌های مختلف، نمایان می‌گردد. به نظر می‌رسد نمادهای کهن‌الگویی، در ضمیر ناخودآگاه جمعی ما جاسازی شده و وقتی در برابر آن‌ها قرار می‌گیریم، به طور طبیعی نسبت به آن‌ها احساس جاذبه و افسون می‌کنیم. بنابراین نمادهای مرموز می‌تواند تأثیر شگرفی بر مردم بگذارد، هر چند که بسیاری از افراد، خودشان با معانی رمزی نمادها آشنا نباشند. مغزهای متفکر رسانه‌های گروهی، مانند Edward D. Bernays، رسانه را به عنوان ابزار بسیار مؤثر در کنترل و اداره ضمیر ناخودآگاه شخصی و جمعی مردم تشخیص دادند.

 

ادوارد برنیس 8


ادوارد برنیس که به پدر روابط عمومی مشهور است، از مفاهیم کشف شده توسط عمویش زیگموند فروید9 استفاده کرد تا مردم را از طریق ضمیر ناخودآگاه کنترل و اداره کند. برنیس با والتر لیپمن در نوع نگاه به عامه مردم هم‌نظر است و رفتار آنها را بی‌منطق و مطابق با "غریزه جمع‌گرایی" آنها می‌دانست. به نظر او، توده مردم نیاز دارند توسط حکومتی نامرئی اداره شوند تا بقای دموکراسی تضمین شود.

"کنترل هوشمند و آگاهانه عادات و افکار مردم، اصلی مهم در یک جامعه دموکراتیک است. در حقیقت کسانی که این مکانیزم نامرئی جامعه را اداره می‌کنند، قدرت‌های حاکم بر کشور هستند و حکومتی نامرئی تشکیل داده‌اند.
ما فرمانبردار شده‌ایم، افکار ما شکل داده شده، ذائقه ما شکل داده شده، ایده‌های ما به ما تلقین شده، و این کار توسط کسانی انجام گرفته که هیچگاه نامشان را هم نشنیده‌ایم. این نتیجه منطقی روشی است که جامعه دموکراتیک ما، بر طبق آن سازماندهی شده است. اگر انبوه انسان‌ها بخواهند در جامعه‌ای کارآمد و بدون مشکل زندگی کنند، باید همین‌گونه در کنار هم کار کنند.
حاکمان نامرئی ما، غالبا از هویت اعضای کابینه‌ خود اطلاع ندارند." 

- ادوارد برنیس، پروپاگاندا (تبلیغات)

نوآوری‌های برنیس در عرصه رقابت‌های بازاریابی، عمیقا عملکرد جامعه آمریکا را دچار تغییر کرد. او اساس سیستم مصرف‌گرایی را با اشاعه فرهنگی که در آن آمریکایی‌ها، فقط برای لذت می‌خریدند و نه برای نیاز، پایه‌گذاری کرد. به همین دلیل او مورد توجه مجله Life قرار گرفت تا در لیست 100 آمریکایی تأثیرگذار در قرن بیستم قرار گیرد.

هارولد لاسول 10

 

در سال 1939 تا1940، دانشگاه شیکاگو، میزبان یک سری سمینارهای محرمانه با موضوع ارتباطات بود. این سازمان‌‌های تحقیقاتی، توسط بنیاد Rockefeller سرمایه‌گذاری می‌شد و برجسته‌ترین محققان در زمینه علوم ارتباطات و جامعه‌شناسی در آن شرکت می‌کردند. یکی از این محققان، هارولد لاسول نام داشت، آمریکایی پیشتاز در علوم سیاسی و تئورسین ارتباطات، متخصص در تجزیه و تحلیل تبلیغات و پروپاگاندا. او همچنین بر این عقیده بود که سیستم دموکراسی، یعنی حکومتی که توسط خود مردم اداره می‌شود، نمی‌تواند ثابت و پایدار بماند، مگر این که برگزیدگانی متخصص، از طریق تبلیغات و پروپاگاندا، عقاید مردم را شکل‌دهی و کنترل کنند.

او در دایره‌المعارف علوم اجتماعی خود، شرح می‌دهد هنگامی که طبقه ممتاز، نیروی لازم برای اجبار مردم به فرمان‌برداری را در اختیار نداشته باشد، مدیران اجتماعی بایستی به عنوان ابزار کنترل مردم خصوصا از طریق پروپاگاندا عمل کنند. در ادامه توجیهی مورد قبول عرف جامعه اضافه می‌کند که: "ما باید جهالت‌ها و حماقت‌های توده مردم را شناسایی کنیم و نباید تسلیم تعصبات دموکراتیکی شویم که می‌گوید، انسان‌ها صلاح خودشان را بهتر از هر کس دیگری می‌دانند."

لاسول در زمینه تحلیل محتوا مطالعات فراوانی انجام داد تا بتواند میزان تأثیر انواع مختلف پروپاگاندا را درک کند. در یکی از مقالاتش با نام "محتوای ارتباط"، شرح می‌دهد که برای فهمیدن معنی یک پیام (به طور مثال در یک فیلم سینمایی، یک سخنرانی، یک کتاب و غیره)، شخص بایستی فراوانی پدیدار شدن یک نماد مشخص در پیام، جهتی که نمادها سعی دارند تفکر مخاطب را به آن سمت هدایت کنند، و نیز شدت نمادگرایی را مورد توجه قرار دهد.

شهرت لاسول به خاطر مدل تحلیل رسانه‌اش بود که بر این اساس بود:
چه کسی (می‌گوید)، چه (می‌گوید)، به چه کسی، (توسط) چه رسانه‌ای، (با) چه اثری
بر اساس این مدل، لاسول مشخص می‌کند که برای تحلیل مناسب یک محصول رسانه‌ای، بایستی به این نکات توجه کرد: چه کسی محصول را تولید می‌کند (افرادی که محصول را سفارش داده‌اند)، چه کسی هدف این محصول است (مخاطبان) و از محصول چه تأثیری بر مخاطب مورد نظر است (برای خبررسانی، برای متقاعد کردن، برای فروش و غیره).
به طور مثال، اگر بخواهیم یکی از موزیک‌ویدیوهای ریانا (Rihanna) را تحلیل کنیم، به صورت زیر عمل می‌کنیم:
چه کسی سفارش تولید می‌دهد: Vivendi Universal؛ به وسیله چه کسی: خواننده پاپ ریانا؛ برای چه کسانی: مصرف‌کنندگانی بین سن 9 تا 25 سال؛ چه رسانه‌ای: موزیک ویدیو؛ و اثر مورد نظر: بالاتر رفتن محبوبیت خواننده، فروش آهنگ او، فروش عکس‌های او، القای پیام آهنگ او و ...

واژه ایلومناتی معمولا برای این گروه طبقه ممتاز به کار برده می‌شود که به صورت پنهانی بر توده مردم حکومت می‌کنند. اگر چه این واژه کمی کاریکاتورگونه و توطئه‌آمیز به نظر می‌آید، اما به خوبی پیوستگی این طبقه ممتاز را با جوامع مخفی و علوم مرموز توصیف می‌کند. اگرچه بسیاری، چنین تحلیل‌هایی را توهم توطئه می‌دانند، آیا با وجود دلایل روشن که نشان می‌دهد ماهیت و ذات صنایع فرهنگی، در ستایش طبقه ممتاز و در کنترل آنهاست، آیا باز هم می‌توان این مطالب را توهم توطئه دانست؟

در گذشته عقاید، ایده‌ها و نظرات گوناگونی در فرهنگ عامه دیده می‌شد. اما امروزه، ادغام کمپانی‌‌های رسانه‌ای، باعث یکسان‌سازی محتوای صنایع فرهنگی شده است. آیا تا به حال متعجب نشده‌اید چرا اخیرا تمام آهنگ‌ها و تمام فیلم‌ها شبیه هم شده‌اند؟

مالکیت رسانه‌ها

همانطور که در نمودار بالا نشان داده شده، شمار شرکت‌هایی که صاحب رسانه‌های اصلی در آمریکا هستند، در طی کمتر از 20 سال، از 50 شرکت به 5 شرکت تقلیل یافته است. در ادامه، بزرگترین کمپانی‌‌ها که به طور مداوم در حال گسترش یافتن در سراسر جهان هستند، و نیز دارایی‌های آنها ارائه می‌شود.

AOL Time Warner

 

برای ارائه لیستی از املاک و دارایی‌های تحت کنترل کمپانی AOL Time Warner، ده صفحه تایپی از 292 کمپانی مجزا و کمپانی‌های وابسته آن‌ها مورد نیاز است. از این تعداد، 22 کمپانی با کمپانی‌های بزرگ دیگر در سطوح مختلف، دارای سرمایه‌گذاری مشترک در پروژه‌های رسانه‌ای هستند. این شرکا عبارتند از 3Com، eBay، Hewlett-Packard، Citigroup، Ticketmaster، American Express، Homestore ، Sony،Viva ، Bertelsmann، Polygram، و Amazon.com. برخی از دارایی‌های شخصی کمپانیTime Warner  که از شهرت بیشتری برخوردار هستند، عبارتند از Book-of-the-Month Club؛ انتشارات Little، Brown؛ HBO به همراه هفت کانالش، CNN، هفت کانال تخصصی به زبان خارجی؛ Road Runner؛ استودیوهای برادران وارنر، Weight Watchers؛ Popular Science؛ و 52 کمپانی ناشر موزیک.       

- Ben Bagdikan، انحصار نوین رسانه‌ای (The New Media Monopoly)

AOL Time Warner مالک موارد زیر می‌باشد:

•    64 مجله، از جمله Time، Life، People،MAD Magazine  و نوشته‌های کمدی DC Comics
•    در سینما، برادران وارنر (Warner Bros)،  New Lineو Fine Line Features
•    در موسیقی، بیش از 40 کمپانی ناشر موزیک شامل برادران وارنر،  Atlanticو Elektra
•    تعداد زیادی شبکه تلویزیونی مانند شبکه‌های WB Networks، HBO، Cinemax، TNT، Cartoon Network  و CNN
•    خواننده‌هایی چون Madonna، Sean Paul و The White Stripes

ویاکام (Viacom):

 Viacom مالک موارد زیر می‌باشد:

•    CBS، MTV، MTV2، UPN،VH1، Showtime، Nickelodeon، Comedy Central، TNN،  CMT وBET

•    Paramount Pictures، Nickelodeon Movies،  MTV Films

•    ویدیوکلوپ‌های بلاک باستر (Blockbuster)

•    1800 نمایش تئاتر توسط بازیگران مشهور


کمپانی والت دیزنی (The Walt Disney)
 

مالکیت تیم هاکی روی یخ Mighty Ducks of Anaheim ، توسط کمپانی دیزنی، وسعت قلمرو این کمپانی را نشان نمی‌دهد. هالیوود همچنان قلب نمادین دیزنی است همراه با هشت استودیوی تولید و انتشار فیلم:

Walt Disney Pictures، Touchstone Pictures، Miramax، Buena Vista Home Video، Buena Vista Home Entertainment، Buena Vista International، Hollywood Pictures و Caravan Pictures.

کمپانی والت دیزنی، هشت کتابفروشی را که تحت کنترل "انتشارات کتاب والت دیزنی" و "گروه انتشارات ABC" فعالیت می‌کنند؛ و 17 مجله؛ شبکه تلویزیونی ABC همراه با 10 ایستگاه فعال خودش که در زمره 5 ایستگاه برتر هستند؛ 30 ایستگاه رادیویی که جزء برترین‌ها هستند؛ 11 کانال کابلی شامل دیزنی، ESPN (مشترکا)، A&E و کانال تاریخ؛ 13 کانال پخش بین‌المللی که گستره آن از استرالیا تا برزیل است؛ 7 واحد تولید و ورزش در سراسر دنیا؛ و 17 سایت اینترنتی شامل گروه ABC، ESPN.sportszone، NFL.com، NBAZ.com، و NASCAR.com را اداره می‌کند. گروه‌های موزیک آن عبارتند از: Buena Vista، Lyric Street، و کمپانی‌های ناشر موزیک والت دیزنی، و تولیدات تئاتر زنده که به خاطر فیلم‌های The Lion King، Beauty and the Beast و King David رشد زیادی داشته‌اند.

- Ben Bagdikan، انحصار نوین رسانه‌ای (The New Media Monopoly)

کمپانی والت دیزنی، مالک موارد زیر می‌باشد:

•   ABC، کانال دیزنی، ESPN، A&E، کانال تاریخ.

•  Walt Disney Pictures، Touchstone Pictures، Hollywood Pictures، کمپانی Miramax Film، Dimension و Buena Vista International.

•    Miley Cyrus/ Hannah Montana، Selena Gomez، برادران Jonas.

Vivendi Universal

 

کمپانی Vivendi Universal، مالک موارد زیر می‌باشد:

•    27% از فروش موزیک آمریکا، کمپانی‌های ناشر موزیک شامل: Interscope، Geffen، A&M، Island، Def Jam، MCA، Mercury، Motown و Universal.

•    استودیوهای Universal، Studio Canal، Polygram Films، و Canal plus

•    تعداد بسیار زیادی شرکت های  خدمات  اینترنتی و تلفن همراه.

•    خواننده‌های معروفی چون Lady Gaga، The Black Eyed Peas، Lil Wayne، Rihanna، Mariah Carey و Jay-Z.

Sony

 

کمپانی سونی، مالک موارد زیر می‌باشد:

•    Columbia Pictures، Screen Gems و Sony Pictures Classics.

•    15% از فروش موزیک آمریکا، کمپانی‌های ناشر موزیک شامل Columbia، Epic، Sony، Arista، و Jive and RCA Records.

•    خواننده‌های معروفی چون Beyonce، Shakira، Michael Jackson، Alicia Keys، و Christina Aguilera.

تعداد محدود هنرمند فعال در صنایع فرهنگی تربیتی، به معنای راهیابی انحصاری دیدگاه‌ها و تفکراتی مشخص به اذهان مردم است. همچنین به این معنا است که تنها یک خبر، به راحتی می‌تواند تمامی رسانه‌ها را طوری پر کند که رضایت و موافقت مردم را جلب و در واقع تولید کند. (به عنوان مثال: تکرار عبارت «در عراق، سلاح‌های کشتار جمعی وجود دارد» در رسانه‌ها)

ادامه دارد...



1- Aldous Huxley

2- A Brave New World

3- Walter Lippmann

4- Public Opinion

5- C. Wright Mills

6- Steve Jacobson, Mind Control in the United States

7- Carl Jung

8- Edward Bernays

9- Sigmund Freud

10- Harold Lasswell




:: برچسب‌ها:
ن : مهدوی
ت : پنج شنبه 89/6/4
 
 
 
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.