سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
   
بازشناسی سلوک فردی و اجتماعی رهبر معظم انقلاب (قسمت اول)
آنچه در این شماره و دو شماره پیاپی دیگر تقدیم می‌شود، متن کامل گفت و گوی «پاسدار اسلام» با دکتر غلامعلی حداد عادل در بازشناسی سلوک فردی و اجتماعی رهبر معظم انقلاب است که طی دو جلسه انجام پذیرفته است. دکتر حداد عادل در بیان این ناگفته‌ها با احتیاط و دقتی خاص سخن گفت، زیرا به‌نیکی می‌دانست انتشار این سنخ روایات عمدتاً ناخشنودی رهبری را در پی داشته است. آنچه موجب گشت تا ایشان این گفت‌وگو را بپذیرند، ‌لزوم آگاهی جوانان از حداقل‌های منش فردی، اجتماعی و سیاسی رهبری از یک سو و نیز ابطال شایعات اصحاب خدعه از سوی دیگر بوده است که لطف ایشان را سپاس می‌گوییم. امید است با ادامه این رشته از گفت‌وگوها بتوانیم جرعه‌ای از دریا را به کام تشنه شیفتگان نور فرو ریزیم.
پیشینه ارتباط جنابعالی با رهبر معظم انقلاب به کدام مقطع زمانی بر می‌گردد و چگونه تداوم و توسعه یافت؟

بسم الله الرحمن الرحیم. بنده قبل از انقلاب حضوراً خدمت مقام معظم رهبری نرسیده بودم، اما نام ایشان را زیاد شنیده و بعضی از کتاب‌هایشان را دیده بودم، از جمله کتاب صلح امام حسن(ع) که ایشان ترجمه کرده بودند و همین طور کتابی که درباره نقش مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان از ایشان منتشر شده بود. از ایشان تصویری به عنوان یک روحانی جوان و جوان‌پسند داشتم. همان موقع می‌شنیدم که آقای خامنه‌ای از جنبه تسلط بر تاریخ تحلیلی ائمه و تدوین آن بی‌نظیرند، اما چون من در تهران بودم و ایشان در مشهد، فرصتی و موقعیتی پیش نیامد که خدمتشان برسم تا انقلاب شد و حزب جمهوری اسلامی رسماً‌ اعلام موجودیت کرد و افرادی که از مدتی پیش به حزب دعوت شده بودند، دور هم جمع شدند. من نخستین بار در آنجا و چند روزی بعد از ?? بهمن ??، با ایشان آشنا شدم. از همان نخستین جلسه، احساس کردم که با بقیه فرق دارند. همه خوب بودند و من آنها را بیشتر از آقای خامنه‌ای می‌شناختم و از قبل دیده بودم، با این همه احساس کردم ایشان درخشش فکری و شخصیتی خاصی دارند.

کم کم رابطه ما با ایشان بیشتر شد. از جانب من ارادت و علاقه بود و از جانب ایشان محبت و لطف. همزمان برادر شهید من، مجید هم از انگلستان آمده و در خدمت انقلاب قرار گرفته بود. او هم خدمت آقای خامنه‌ای رسید و با ایشان ارتباط برقرار کرد و در فعالیت‌ها و کارهایش از نظر ایشان استفاده می‌کرد. در اوایل انقلاب حداقل هفته‌ای دو بار در حزب با هم ملاقات می‌کردیم. کارهای سنگین و متعدد و پیچیده‌ای بر عهده همه ما بود، از جمله کمک به برگزاری رفراندوم برای تعیین نوع حکومت که کمتر از دو ماه بعد از پیروزی انقلاب صورت می‌گرفت و در تمام این ایام همه مشغول کار بودیم و در خلال این کارها ارتباطمان با ایشان بیشتر شد. این رابطه ادامه داشت تا در آذرماه ??، بعد از اینکه قطب‌زاده را از سرپرستی صدا و سیما برداشتند، شورای انقلاب بنده را به عنوان یکی از اعضای شورای سرپرستی صدا و سیما منصوب کرد و این هم وسیله‌ای شد که ما بیشتر از نظر ایشان استفاده کنیم، اگر چه رابط ما با شورای انقلاب، شهید باهنر بود.

در مهرماه ???? برادر من از سرپرستی استانداری کرمانشاه و ایلام معاف شد و به تهران آمد. بنده و آن شهید بیشتر در امور فرهنگی و ادبی فعالیت می‌کردیم. من در تلویزیون بودم و ایشان در رادیو بود و بهترین کسی را که برای مشورت در مسائل ادبی و فرهنگی سراغ داشتیم، آقای خامنه‌ای بودند. ایشان هر وقت به عنوان نماینده امام (ره) به مناطق غرب کشور می‌رفتند، مجید را همراه خود می‌بردند، چون او منطقه را خوب می‌شناخت. این آشنایی‌ها سبب شد که آقای خامنه‌ای چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری که پس از شهادت شهید رجایی انجام شد، مجید را به عنوان رئیس دفتر خودشان انتخاب کنند. انتخابات روز جمعه ?? مهر بود و ایشان روز یکشنبه ? مهر مجید را خواسته و گفته بودند که در نظر دارم بعد از انتخابات، شما را رئیس دفتر خودم کنم. شما بروید و نمودار‌سازمانی دفتر را طراحی کنید. مجید آمد و موضوع را به من گفت و با هم مشورت کردیم.

از قضا در همان روز عده‌ای از خبرنگاران خارجی برای بازدید از نتایج عملیات ثامن‌‌الائمه که اولین پیروزی چشمگیر در جنگ بود، به ایران آمده بودند، بنابراین مجید ظهر همان روز یکشنبه برای راهنمایی خبرنگاران عازم جبهه شد. روز سه شنبه خبر شهادت او به ما رسید و حضرت آقا از شنیدن خبر شهادت او بسیار متأثر شدند. نوع رابطه ایشان با این شهید حکایت مستقلی است که اگر در اینجا بخواهم وارد جزئیات آن شوم، شاید یک قدری از اصل بحث دور شویم.

چه عواملی موجب تقویت رابطه شما با آقا شد؟

بنده از همان ماه‌های اول بعد از پیروزی انقلاب حس می‌کردم سنخیت زیادی بین علایق بنده و ایشان وجود دارد و می‌دیدم در هر زمینه‌ای که مختصرکاری کرده یا چیزی نوشته یا فکری کرده بودم، ایشان در آن زمینه سابقه تفکر و کار طولانی دارند. آنچه از همان اوایل نظر مرا به خود جلب می‌کرد، پختگی و متانت ایشان در اظهارنظرها بود. ایشان هم عمیق اظهار نظر می‌کردند و هم جانب انصاف را نگه می‌داشتند. یک نوع اعتدال ناشی از خردمندی در مواضع ایشان می‌دیدم و مشاهده می‌کردم که اهل افراط و تفریط نیستند و این‌طور نیست که با مشاهده یک حسن در فردی، او را به عرش برسانند و با دیدن یک عیب او را به زمین بزنند. در عین حال که مواضع اصولی محکمی داشتند، سعی می‌کردند در اظهارنظر در باره افراد، بی‌‌انصافی نکنند. در مراعات کامل حقوق دیگران بسیار محتاط بودند. بنده در این ?? سالی که با ایشان مرتبط بوده‌ام، دریافته‌ام که رفتارشان چقدر شبیه به امام(ره) است و در موارد گوناگون، احتیاط‌های زیادی را از ایشان نسبت به افراد دیگر مشاهده کرده‌ام.

به خاطر دارید که در سال اول انقلاب اوضاع سیاسی بسیار آشفته بود و همان ‌طور که نظام‌های اداری در بیرون مستقر نشده بودند، نظام‌های ذهنی افراد هم در درون تبلور پیدا نکرده بود و فضای آشفته‌ای در اذهان وجود داشت. آقای خامنه‌‌ای توانسته بودند بصیرت خود را در آن اوضاع آشفته فکری حفظ کنند.

ایشان بسیار اهل ذوق و به معنی واقعی کلمه اهل معرفتند، در دوستی وفادار و جوانمرد و در دشمنی منصف هستند. جاذبه و دافعه را با هم دارند و برای بنده و اطرافیانشان وجود بسیار پرجاذبه‌ای هستند.

در سال ?? من به معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب شدم و مسئولیت کتاب‌های درسی را به عهده گرفتم.

این مسئولیت در دوران وزارت چه کسی بود؟

آقای پرورش. البته در انتخاب بنده، نظر آقای خامنه‌ای بی‌تأثیر نبود. پس از قبول این مسئولیت، منظم و مکرر خدمت ایشان می‌رسیدم و در برنامه‌ریزی‌های آموزشی و تألیف کتاب‌های درسی از نظرشان استفاده می‌کردم و ایشان هم نکته‌های ظریف و دقیقی را تذکر می‌دادند و ما اجرا می‌کردیم. بعضی از مشکلات آموزش و پرورش را هم خدمتشان مطرح می‌کردم و ایشان راهنمایی می‌کردند و کارهای مثبتمان را تشویق می‌کردند. المپیادها اولین بار در سال ???? آغاز شد. بنیانگذار این المپیادها بنده بودم. اولین بار که خواستیم دانش‌آموزان را به کشور کوبا اعزام کنیم، شش دانش‌آموز منتخب را خدمت ایشان بردم و آقا آنها را تشویق و راهنمایی کردند. آن موقع هنوز نمی‌دانستیم از المپیاد چه نتیجه‌ای می‌گیریم البته بعدها اهتمام حضور در این عرصه، بسیار اسباب سربلندی کشور شد.

این ارتباط برقرار بود و من در تألیف کتاب‌های درسی، مخصوصاً در بخش‌های تاریخی، ادبی و دینی از نظرات ایشان استفاده می‌کردم تا اینکه ایشان پس از رحلت حضرت امام(ره) به رهبری رسیدند و ارتباط ما بیشتر شد. از جمله مواردی که چندین بار از نظرات ایشان استفاده کردم، تدوین چهار جلد کتاب «درس‌‌هایی از قرآن» بود که بعد از آنکه بنده این درس را در برنامه درسی مدارس گنجاندم، آیاتی را انتخاب کرده بودم تا درباره آنها توضیح بدهم که هم در انتخاب آیات و هم در تنظیم مطالب از نظرات ایشان استفاده ‌کردم.

در این چهار جلد کتاب، چندین درس استاد مشخصاً بنا به توصیه ایشان در این کتاب‌ها گنجانده شده‌ که به برخی از آنها اشاره می‌کنم. البته این دروس به صورتی که در دهه ?? در درس‌های مدارس بود، حالا دیگر در برنامه نیست و من آن چهار کتاب را یکجا به صورت کتابی به نام «درس‌‌هایی از قرآن» منتشر کرده‌ام.

یکی از درس‌‌هایی که ایشان توصیه کردند در این مجموعه قرار دهیم، قصه طالوت و جالوت بود. ایشان فرمودند در این قصه معیاری برای رهبری در جامعه دینی مطرح شده است. وقتی اشراف بنی اسرائیل از پیغمبرشان خواستند برای آنها یک رهبر سیاسی تعیین کند و پیغمبرشان فردی را از جانب خدا تعیین کرد، بنی اسرائیل گفتند اینکه پول ندارد، شهرت ندارد: «ان‌الله قد بعث لکم طالوت ملکا . . . »
(بقره – ???). ایشان گفتند این آیات را در کتاب‌های درسی بگذارید.

برای سال آخر دبیرستان گفتند قصه یوسف را بگذارید. گفتم: «قصه مریم را گذاشته‌ایم. » ایشان گفتند: «آن قصه برای حفظ عفت دخترهاست، قصه یوسف را برای حفظ عفت پسرها بگذارید. » گفتم: «این بچه‌ها قصه یوسف نخوانده، خودشان مشکل دارند، شما می‌فرمایید قصه یوسف را هم بگذاریم؟!»‌ و این شعر را برایشان خواندم که: «به سرماخورده لرزیدن میاموز». ایشان خندیدند و گفتند: «چه این قصه را بگذارید، چه نگذارید، این سن و سال این مشکلات را دارد. بگذارید این قصه قرآنی به عنوان نمونه بارز تقوا و عفت مردان مطرح شود.» و من دیدم که این توجه دقیقی است و این درس را در کتاب‌های درسی آوردم.

در کتاب‌های درسی، بخش‌‌هایی را درباره تاریخ انقلاب، از ?? خرداد تا بهمن ?? آورده بودیم. آن مطالب را نشان می‌دادم و نکاتی را می‌فرمودند. بعد از پیروزی انقلاب تا رهبری ایشان هم مطالبی را در کتاب‌های درسی می‌آوردیم. به این ترتیب،‌ به تجربـه از دقت نظر ایشان در موارد گوناگون استفاده می‌کردم.

از تأسیس دائرهًْ‌المعارف اسلامی طی آن دوران نیز خاطراتی را ذکر کنید.

یکی دیگر از راه‌های ارتباط بنده با مقام معظم رهبری، بنیاد دائرهًْ‌المعارف اسلامی بود. در سال ???? که دو سالی از ریاست جمهوری ایشان گذشته بود، یک روز از طریق آقای میرسلیم حدود ? نفر را دعوت کردند که به دفتر ایشان بروند و گفتند حالا که انقلاب شده، باید در ضمن کار‌هایی که برای کشور می‌کنیم، به فکر تألیف یک دائرهًْ‌المعارف اسلامی هم باشیم. معنی ندارد که نویسندگان و محققان ما برای اطلاع از واقعیت‌های دنیای اسلام یا به دائرهًْ‌المعارف‌های اروپایی مراجعه کنند یا به دائره‌المعارف‌‌هایی که مسیحی‌های عرب بیروت نوشته‌اند. ایشان گفتند وقت آن رسیده که ما مستقلاً و از دیدگاه خودمان، یک دائرهًْ‌المعارف اسلامی را تألیف کنیم. ? نفر هیأت امنای دائرهًْ‌المعارف را تشکیل دادند و ایشان هم با اینکه در دوران ریاست جمهوری، از لحاظ مالی در مضیقه بودند، در ابتدای کار، با زحمت زیاد هزینه‌های این بنیاد را تأمین کردند. من هم جزو هیأت امنای این دائره‌المعارف بودم و همراه دیگران خدمت ایشان می‌رسیدیم و از دیدگاه‌های ایشان مطلع می‌شدیم.

آن ? نفر چه کسانی بودند؟

مرحوم دکتر شهیدی، آقای دکتر مهدی محقق، آقای دکتر ابوالقاسم گرجی که این سه نفر از نظر سنی بالاتر از بقیه بودند. آقای شیرازیان که از زمان طلبگی در قم با مقام معظم رهبری آشنا بودند، آقای مهندس میرسلیم، آقای دکتر پورجوادی، آقای دکتر سروش و بنده. دکتر سروش تا همین چند سال پیش در این هیأت امنا بود، حتی بعضی‌ها با توجه به مواضع ایشان به مقام معظم رهبری گفتند: «آیا ایشان در این هیأت باشد یا خیر؟» ایشان گفتند: «این جدایی از ناحیه ما شروع نشود بهتر است»، یعنی تا این حد مدارا می‌کردند که نیروها دفع نشوند،‌ ولی بعد کار آقای سروش به جایی رسید که رابطه‌اش را با بالاتر از رهبری هم قطع کرد، چه رسد به رهبری!

به هرحال این ترکیب هیأت امنا بود. در حال حاضر ?? سال از عمر این دائرهًْ‌المعارف می‌گذرد و یکی از آثار خیری است که به دست رهبری ایجاد شده و صحبت کردن در باره آن بحث مستقلی را اقتضا می‌کند.

ادامه دارد....




:: برچسب‌ها:
ن : مهدوی
ت : پنج شنبه 89/6/4
 
 
 
محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.