مقدمه:
از گذشته های دور و در همه ی جوامع بشری، میل به اسطوره و داستان سازیهای اینچنینی بسیار فراوان به چشم می خورد. برخی انسانهایی که از نور انبیاء و فطرت الهی دور مانده بودند، در پی حوادث و رخدادهای طبیعی که توان تفسیر آنها را نداشتند، دست به ساختن خدایان زدند و برای هر چیزی خدایی و در ذیل آن خدایان قهرمانانی را ترسیم نمودند.
تاریخ یونان بالخصوص آمیخته از این اساطیر و خرافات کهن می باشد. اساطیری که در آن عموماً موجودات به سه دسته ی خدایان قهرمانان و انسانها تقسیم می شوند که در این میان قهرمانان بیشترین سهم را در اساطیر ایفاء می نمایند زیرا که شخصیت و جنسیتی نیمه خدایی-نیمه انسانی!! دارند.
غرب به سرکردگی کشور ماسونی آمریکا، سالها به دنبال حذف خدا و ادیان الهی از زندگی بشر بود ولی بدلیل فطرت خدایی داشتن انسانها، در این هدف ناکام ماندند زیرا خداگرایی و میل به عبادت در سرشت انسان به ودیعه نهاده شده است. لذا سعی کردند بوسیله ی معرفی و القای دین جعلی و خدایان خرافی، این میل فطری بشر را به انحراف کشانده و بر رویش سرپوش قرار دهند تا از پی آن به اهداف کفرآمیز خود و استثمار مردم جهان و سلطه بر عالم، نایل شوند.
لذا سعی در ترویج اساطیر باستان به خصوص اساطیر مصر و یونان نموده اند و در سالیان اخیر موج خرافه و باستان گرایی و گرایش به اسطوره ها را در فیلم، سریال، انیمیشن و بازی رایانه ای دامن زده اند.
بازی God Of War
در این بازی بیان می کند که: جهان از خائوس یا خلاء ( هیچ ) ایجاد شده است!. سپس خدایان نسل اول! یعنی: اورانوس ( خدای آسمان ) و گایا ( خدای زمین ) بوجود آمدند و ما حصل ازدواجشان !! فرزندانی از جمله کرونوس را بدنیا آوردند. و از او هم فرزندانی چون زئوس ( خدای خدایان! )، پوزیدون ( خدای دریاها! )، هیدس ( خدای عالم مردگان! ) و ... حاصل آمدند.
زئوس به همراه خواهران و برادرانش خدایان نسل اول! و نسل دوم! را از سر راه بر می دارد و خود بر فراز کوه المپیوس به همراه خدایانی که خود دوست دارد قرار می گیرد و به اداره ی جهان می پردازد!.
شخصیت اصلی بازی کریتوس است که به همراه برادر و مادرش به شهر اسپارت رفته و جزو افسران ارتش شده و در یکی از جنگها در حالیکه نزدیک است بدست فرمانده ی بربرها! کشته شود، اریس خدای جنگ و فرزند زئوس را صدا می کند و به او سجده کرده و از اتو مدد می خواهد و در عوض زندگی خود را به او واگذار می نماید. پس از نجات، به دستور اریس به قتل و غارت فراوان می پردازد و در یکی از نبردها همسر و فرزندانش را می کشد. در اثر عذاب وجدان تصمیم به کشتن اریس یعنی خدای جنگ می گیرد!!! و با یاری خدایان دیگر همچون زئوس و گایا او را کشته و خودش به عنوان خدای جنگ انتخاب می گردد!.
اما بدلیل عذاب وجدانش و خلف وعده ی خدایان! مبنی بر پاک کردن ذهنش از این گناه، دست به قتل عام مردم می زند و لذا زئوس تصمیم به قتلش گرفته و او را می کشد ولی گایا او را دوباره زنده کرده و از جهان مردگان به عالم زندگان می آورد تا زئوس را بکشد. پس از درگیری با زئوس، متوجه می شود که خودش طفل نامشروع! زئوس می باشد و لذا آتش انتقامش شعله ورتر شده و در نهایت با همکاری خدایان نسل اول و دوم! به بالای کوه المپیوس رفته و خدایان المپ نشین!! را می کشد و بارها و بارها از زبان او خطاب به خدایان!! گفته می شود که: دیگر زمان شما به پایان رسیده و اکنون زمان ماست » و صریحاً اندیشه ی اومانیسم و انسان گرایی را در مقابل خدا گرایی قرار داده و اولی را اثبات و دومی را تاریخ مصرف گذشته عنوان می نماید و در نهایت امر خودش را نیز از بین می برد.
در این بازی برای پیشرفت اسلحه ها و قدرت کریتوس، باید به کشتار فراوان دست زد و در برخی مراحل آن به روابط غیر اخلاقی پرداخت.
نکات مهم این بازی در فضای جنگ نرم:
1- ترویج خرافات و اسطوره گرایی
2- القای شرک و چندخدایی و ضعف و درگیری میان خدایان
3- خشونت گرایی بدلیل خشونت فراوان و کشتار بی حد و حصر در طول بازی
4- از میان بردن زشتی گناهان بدلیل ارتکاب بسیار آن در طول بازی از جمله: کشتن، روابط جنسی، بی اعتمادی و ...
5- القای گذشتن دوران خداگرایی و شروع عصر انسان گرایی و اومانیسم و اینکه کاربر باید خدایان بی مصرف را بکشد
سئوالات:
- آیا توجه به این مطلب داریم که القای غیر مستقیم شرک گرایی و همچنین انسان گرایی چقدر می تواند ذهن نوجوانان و جوانان را آلوده نماید ؟
- خشونت بی اندازه ی این بازی در کنار حس هم ذات پنداری با شخصیت کریتوس آیا نمی تواند کاربر را به سمت خشونت و بی اخلاقی سوق دهد ؟
- تلقین این مطلب که برای پیش رفتن و رسیدن به هدف باید از هر وسیله ای حتی روابط غیر اخلاقی و خشونت فراوان استفاده نمود، ذهن کاربر را به کجا می برد ؟
نویسنده:حسین بابامرادی
:: برچسبها: