شیخ محمدحسین برازجانی (مجاهد برازجانی)
شیخ محمدحسین برازجانی ی معروف به مجاهد، ( زاده: 1249 - درگذشت: 1319 ) فرزند نجفعلی متولد برازجان از روحانیون مبارز جنوب در جنگ جهانی اول بود. وی در نجف تحصیل کرد با تصرف بوشهر در جنگ جهانی اول به سال 1333قمرری مردم جنوب به رهبری رئیسعلی دلواری به نبرد با نیروهای انگلیس پرداختند.
در همین زمان، آیت الله محمدتقی شیرازی در نجف برضد متفقین اعلام جهاد کرد و برازجانی بر همین اساس، به یاری رئیسعلی دلواری شتافت. دامنة این قیام تا شیراز گسترش یافت و برازجان مرکز تجمع آزادیخواهان شد. وی با علی کازرونیی، غضنفرالسلطنه (ضابط برازجان)، اخگر (دکتر ژاندارمری ) برای کمک به نبرد جنوب، در برازجان شورایی تشکیل دادند که در آن پس از خواندن نامه های مجاهدان و مخالفان، رهنمودهای لازم را می دادند و از خان های منطقه می خواستند تا رئیسعلی را در جنگ یاری دهند. نخستین کسی که به در خواست آنها پاسخ مثبت داد، شیخ حسین خان چاهکوتاهی بود. کاکس، وابستة نظامی انگلیس در بوشهر، طی نامه ای از او باز خواست کرد، اما شیخ با استناد به فتوای علمای نجف، به کاکس پاسخ داد و رئیسعلی نیز در تأیید آن، نامه ای مفصل و ستایش آمیز برایش فرستاد. در اثنای جنگ جنوب، رییسعلی کشته شد. مبارزة جنوب همچنان ادامه یافت تا آنکه انگلیسیها در (1335.ق/1917.م) بر برازجان مسلط شدند وی پس از پیروزی متفقین مدتی متواری بود. پس از پایان جنگ، به زادگاه خود بازگشت. شیخ محمدحسین در اواخر عمر در تهران زیست و در این شهر درگذشت.
شهید میرزا محمدخان غضنفرالسلطنه برازجانی
به راستی شهید غضنفرالسلطنه برازجانی یکی از موثرترین سرداران مبارزه علیه استعمار پیر به شمار می رود شخصیتی که از جنبه های مختلف انسانی شخصیتی برجسته و تاثیرگذار دارد.فردی که ولی متاسفانه بنا به یک سری جفاهای تاریخی آنگونه که باید تا به حال از این سردار بزرگ اسلام یاد نشده است.فردی با سواد ادیب ،شاعر که تعدادی از اشعار ایشان به یادگار مانده است.در زمانی که ایشان والی برازجان بودند این شهر رو به آبادانی و پیشرفت نهاد که برخی آثار آن هنوز نیز وجود دارد.
این شهید بزرگوار یکی از حامیان مالی،لجستیکی رییسعلی دلواری بوده و از فرماندهان ارشد این مبارزات به حساب می آمده که شرح دلاوری این شهید بزرگ را در ادامه خواهیم خواند.
وی در سال 1327 هجری قمری یعنی شش سال قبل از جنگ جهانی اول بر اثر مداخلات کنسول گری انگلیس در امور داخلی بندر بوشهر از رییسعلی دلواری و شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زائرخضرخان اهرمی دعوتی به عمل آورد و در برازجان ائتلافی علیه کنسول گری انگلیسی تشکیل داد.
بعد از ائتلاف ذکر شده کنسول گری انگلیس اتحادی از دوستان انگلسی علیه غضنفر السلطنه بوجود آورد. در سال 1333 هجری قمری با شروع جنگ جهانی اول و اشغال بوشهر توسط قشون تجاوزگر انگلیس با توجه به مجاهدتها و ایثارگری های شهید رئیس علی دلواری علیه انگلیسی ها و به شهادت رسیدن وی در جنگ تنگک دشمنان انگلیسی وی با شیخ حسین خان چاه کوتاهی و زائرخضرخان اهرمی تصمیم گرفتند که در جنگ کردن با قشون انگلیس مصمم تر شوند این بود که با سیصد تفنگچی از برازجان عازم سربست چغادک شد. در نزدیکی روستای خوشاب که لشکرگاهی تشکیل داده بود به سپاهیان چنین گفت: ای مردم ما میخواهیم برای دفاع از وطن و دین به جهاد دشمنان (قشون انگلیس) برویم ممکن است همه ما کشته شویم هرکسی شهادت را قبول دارد با من به محل نبرد بیاید وهرکس به عللی نمی تواند به خانه خود برگردد. همه سپاهیان گفتند: باتو می آییم و با سپاه انگلیس مبارزه خواهیم کرد.
آنگاه میرزا محمدخان با سیصدنفر تفنگچی دشتستانی عازم سربست چغادک شد. از طرف دیگر زائرخضرخان اهرمی و شیخ حسین خان چاه کوتاهی با عده ای تفنگچی وارد سربست چغادک شدند. مجاهدین در سربست چغادک به سنگر سازی مشغول شدند و سنگرهای خود را به صورت مارپیچ ساختند به این ترتیب که در قسمت شرقی سنگر زائرخضرخان اهرمی، در شمال سنگر شیخ حسین خان چاهکوتاهی و در مرکز سنگر میرزا محمدخان برازجانی قرار گرفت و با سپاهی منظم آماده جنگ شدند. از سوی دیگر مقامات انگلیسی که با شهادت رسیدن رئیس علی دلواری بوشهر را اشغال کرده بودند با خبر شدند که مجاهدین برای دفاع از کشورشان در محل سربست چغادک جمع شده اند و تصمیم دارند راه را بر افسران انگلیسی وسربازان هندی ببندند. و مانع رفتن قشون انگلیس به برازجان شوند. قشون انگلیس برای مقابله با مجاهدین از بوشهر وارد سربست چغادک شد و بدین ترتیب جنگ در سربست چغادک شروع شد.
سپاه انگلیس که توپ و تانک و زرهپوش همراه داشتند سنگر مجاهدین را زیر آتش توپ و تانک قرار دادند، سواره نظام و پیاده نظام آنها به سنگرهای مجاهدین حمله کردند و مجاهدین برای مبارزه با دشمن از تفنگ و سلاحهای سرد مانند نیزه و خنجر و کارد کمر استفاده میکردند. مجاهدین با مقاومت شدید جنگ را ادامه میدادند. پس از چند روز جنگ و نبرد بر اثر برتری سلاح دشمن، ابتدا سنگر شرقی (زائرخضرخان اهرمی) به تصرف انگلیسی ها درآمد و فشار جنگ بر روی سنگر شمالی (شیخ حسین خان چاهکوتاهی) و مرکز سنگر (میرزامحمد خان برازجانی( بیشتر شد. سنگر شمالی بعد از چند روز مبارزه نیز دست از جنگ کشید و سنگر میرزا محمدخان جنگ را ادامه می داد. دو مجاهد دیگر به سنگر میرزا محمدخان پیوستند انگلیسی ها سنگر های خالی را گرفتند و سنگر میرزامحمدخان را زیر آتش توپ و تانک و زرهپوش قرار دادند.
پس از چند روز جنگ و نبرد که منجر به شهادت رسیدن برادر میرزا محمدخان گردید و ایشان شجاعانه با قشون انگلیس می جنگید، مسترچیک کنسول انگلیس در بوشهر پس از نوشتن نامه ها به میرزامحمدخان که بتواند کاری کند که ایشان سنگر را رها کند موفق نشد. بنابراین همراه با دریا بیگی عازم سربست شد و نزد میرزامحمدخان آمد و به او گفت هفتاد هزار لیره انگلیسی به تو می دهم جهت غرامت جنگ، دست از جنگ بردار. میرزا محمد خان گفت: اگر هفتاد میلیون لیره هم بدهید دست از جنگ نمی کشم. جز ترک بوشهر و لاغیر و به او گفت من برای پول به اینجا نیامده ام. من برای دفاع و استقلال کشورم آمده ام و زمانی سنگر را ترک می کنم که توپ و تانک شما روی جسدم عبور کند. قشون انگلیس بعد از شنیدن این خبر سنگر میرزا محمد خان را زیر آتش توپ و تانک قرار دادند میرزا محمد خان بعد از چند روز جنگ و مقاومت به اصرار تنی چند از همراهان از سنگر بیرون آمد.
و به طرف احمدی عقب نشینی نمود و توانست در شور احمدی به کمک دو تن از مجاهدین دیگر به نام علی بیگ خوشابی و محمدحسین بیگ خوشابی با سپاه انگلیس که در تعقیب او بودند به مبارزه بپردازد. بعد از این نبرد میرزا محمد خان جهت جمع آوری سپاه به برازجان عزیمت نمود. زائرخضر خان اهرمی به خائیز و شیخ حسین خان چاهکوتاهی به بلوک پناهنده شدند و پس از مدتی مبارزه با قشون انگلیس که در تعقیب آنها بودند به شهادت رسیدند و چون سپاه انگلیس قصد داشت برای رفتن به شیراز از جاده برازجان عبور کند، بنابراین میرزا محمدخان را مورد تعقیب قرار داده با سپاهی عظیم به فرماندهی کلنل گریکسن وارد برازجان شدند و در منطقه ای بنام قنات سالم خانی نزدیک دهقاید اسکان نمودند. میرزامحمدخان برای اینکه بتواند سپاهیان انگلیس را مورد شبیخون قرار دهد و مانع رفتن آنها به شیراز شود به لرده که مکانی کوهستانی و نزدیک جاده شیراز بود رفت و شبها به سپاهیان انگلیس شبیخون می زد و تعدادی از قشون آنها را از بین می برد و خطوط تلگراف و راه آهن انگلیسیها که ارتباط بین برازجان و بوشهر بود تخریب می نمود که دراین رابطه در کتاب اسناد جنگ جهانی اول صفحه 180 تلگرافی از نمایندگی بریتانیا در بوشهر به میرزا محمد خان برازجانی نوشته است بدین منظور که غضنفرالسلطنه را دشمن انگلیس نام برده و ایشان را متهم به تخریب خطوط تلگراف انگلیسیها کرده است و مبلغ چهل هزار تومان متعلق به میرزامحمد خان را که در بانک شاهی داشته جهت خسارت وارده ضبط و مصادره نموه است هدف دیگر میرزا محمدخان ازرفتن به لرده این بود که نزدیک جاده شیراز باشد تابتواند مانع از رفتن سپاه انگلیس به شیراز شود.
قشون انگلیس جهت تعقیب وقلع و قمع غضنفرالسلطنه باسپاهیانی عظیم به فرماندهی ژنرال السمی و کاپیتان والاس و میجرفرنکر از برازجان عازم لرده شدند و پس از پیمودن جاده کوهستانی به لرده رسیدند و آماده جنگ شدند مردان وزنان لرده ای به پشتیبانی از میرزامحمدخان با سپاهیان انگلیس آماده نبرد شدند که از آن دلاوران می توان حاجی و فرهاد فرزندان رئیس ملک – مشهدی علیباز- رئیس حسین – غلامرضا –نظام واز زنان جنگجو – سوگل –جانی – سلطان و گل عنبر را نام برد به این ترتیب میرزا محمدخان در لرده دارای سپاهی شد و با قشون انگلیس آماده رزم شد و جنگ لرده آغاز شد. در جنگ لرده قشون انگلیس با توپ و مسلسل و تفنگ سپاه میرزامحمدخان را مورد حمله قرار می داد و میرزامحمد خان با کمک یاران سلحشور لرده ای با قشون انگلیس می جنگید. این جنگ از اتفاقات جالبی است که در اواخر جنگ جهانی اوّل حادث می شود، در لرده بین شش تا نه زن یک تیپ انگلیسی را تار و مار می کنند، که شرح آن در کتابی به نام «عملیات در ایران» نوشته جیمز مابرلی آمد است. پس از چند روز جنگ خونین و هولناک میرزا محمدخان و جنگجویان لرده ای توانستند 100نفر از سپاهیان انگلیس را از بین ببرند. در جنگ لرده تعدادی از یاران میرزا محمدخان شهید شدند. غضنفرالسلطنه جهت جمع آوری سپاه و جنگ مجدد با سپاه انگلیس به روستای رود فاریاب که درآنجا قلعه ای داشت عزیمت نمود قشون انگلیس میرزا محمد خان را تعقیب نمودند، پس از رسیدن سپاه انگلیس به رود فاریاب جنگ سختی میان یاران میرزا محمدخان و سپاهیان انگلیس در گرفت انگلیسیها برای پایان دادن جنگ و دستگیر کردن غضنفرالسلطنه قلعه رود فاریاب را که میرزامحمدخان در آن مشغول جنگ بود به توپ بست…
تا اینکه در زمان رضا خان بدنبال اعلام سیاست خلع صلاح جنوب توسط حکومت مرکزی پهلوی در 4 آذر 1308 خورشیدی با ماموریت فوج گارد نادری قتل غضنفرالسلطنه نیز تصویب شد و وی در شب 22 رمضان مطابق اواخر بهمن 1308 خورشیدی در مسیر شاه پسرمرد برازجان توسط یکی از گماشتگان دولت پهلوی به شهادت رسید.
شهید شیخ حسین چاهکوتاهی (سالار اسلام)
شیخحسین، ملقب به سالار اسلام، ضابط دهستان چاهکوتاه و از مبارزان معروف جنوب ایران با نیروهای انگلیسی در جنگ جهانی اول. وی در 1273 زاده شد. اجدادش از منطقه نجد عربستان به جنوب ایران مهاجرت کرده و در آبادی چاهکوتاه سکونت گزیده بودند. با افزایش نفوذ خاندان دموخ در جنوب ایران، حکومتهای وقت ضابطی چاهکوتاه را بهصورت موروثی به آنها واگذار میکردند. شیخحسین دموخی، پدربزرگ چاهکوتاهی، نیز در مقابله با تجاوز نظامی انگلستان به ایران در 1273، مؤثر بود .حکومت بنادر، از خانهای چاهکوتاه برای مقابله با ناآرامیهای محلی کمک میگرفت.
با تصرف بوشهر، مجاهدان تنگستانی و چاهکوتاهی به مواضع انگلیسیها حمله کردند.حملات شبانه چاهکوتاهیها، به رهبری فرزندان شیخحسین، تلفات سنگینی بر انگلیسیها وارد آورد. در شوال 1333 نیروهای شیخحسینخان با نیروهای انگلیسی مستقر در کوهگُزی درگیر شدند و آنان را وادار به عقبنشینی کردند.
شهادت رئیسعلی دلواری *موجب ترغیب مجاهدان و درگیری گستردهتری در کوهگزی گردید. این بار انگلیسیها مجاهدان را شکست دادند و به عقب راندند. در این درگیری شیخ عبدالحسین، یکی از پسران شیخحسینخان، کشته شد.
پس از این ناکامی، حملات چاهکوتاهیها به مقر انگلیسیها، به شبیخونهای پراکنده محدود گردید و تاحدودی از هیجان اولیه آنها کاسته شد. در همین زمان افسران ژاندارمری شیراز، کنسولگری انگلستان در آن شهر را تصرف کردند و کنسول و تعدادی از خارجیهای مقیم شیراز را به اسارت نزد شیخحسینخان و زایر خضرخان فرستادند که آنها را در روستای اهرم زندانی کردند.تریور، دستیار اول نماینده سیاسی بریتانیا در بوشهر، مستقیماً با شیخحسین و زایر خضر وارد مذاکره شد و شرایط آنها مبنی بر آزادی خالوحسین بَرْدْخونی و اسرای تنگستانی و استرداد وجوه و کالاهای توقیفی را پذیرفت و در شوال 1334 صلحنامهای بر سر موارد توافقی به امضا رسید.
از سوی دیگر، مناسبات چاهکوتاهی با آلمانیها هنوز قطع نشده بود. نادولنی ، نماینده دولت آلمان در کرمانشاه، در ذیقعده 1334 از شیخحسینخان خواست مقداری پول به واسموس قرض بدهد. شیخحسینخان تا روز وداع واسموس با او ارتباط داشت و از معدود کسانی بود که در تودیع وی شرکت کرد.
انگلیسیها پس از فراغت از دیگر جبهههای جنگ، با جلب کمک از دریابیگی، به فکر سرکوب قطعی خانهای شورشی چاهکوتاه و تنگستان و برازجان افتادند، ولی تردید انگلیسیها برای اجرای موفقیتآمیز آن، طرح مذکور را منتفی ساخت.
در 1336 در جریان بازگشایی جاده شیراز و طرح احداث راهآهن در منطقه، شیخ حسین خان و زایر خضر و محمد برازجانی، که از اهداف انگلیسیها در کشیدن راهآهن اطلاع داشتند، استقلال ایران را در خطر دیدند و در نامهای از کنسولگری انگلیس خواستند تا پاسخ دهد که احداث راهآهن طبق معاهده با دولت ایران بوده است یا خیر و چون انگلیسیها پاسخی ندادند، مجاهدان به قصد نبرد با آنان در چُغادک *مستقر شدند ولی، بر اثر خیانت عدهای از همراهان خویش، ناچار به عقبنشینی شدند. انگلیسیها پس از تصرف چغادک، چاهکوتاه را نیز تصرف کردند و شیخ حسینخان را، که به چاهکوتاه پناه برده بود، وادار به عقبنشینی.وی ناچار به قلعه فاریاب در منطقه بلوک پناهنده شد. انگلیسیها، پس از تصرف چاهکوتاه، ضابطی آن را به شیخعبداللّه چاهکوتاهی، برادر شیخحسین، سپردند.
انگلیسیها چند ماه شیخحسین را تعقیب و با هواپیما مواضعش را بمباران میکردند. در آن زمان، بهجز معدودی تفنگچی کسی با وی نمانده بود.
سرانجام شیخحسینخان، خسته از این همه جنگ و گریز، در شعبان 1338 به اتفاق چند تن از یارانش برای ارسال تلگرام و کسب تکلیف از مرکز، به باغی در نزدیکی چاهکوتاه رفت. در آنجا تفنگچیان انگلیسی و پلیس جنوب وی و همراهانش را محاصره و به آنها حمله کردند. شیخحسینخان پس از مدتی مقاومت از پای در آمد. تمام همراهان شیخ حسین، از جمله پسرش شیخخزعل، در این درگیری کشته شدند.
در آن زمان کشتهشدن شیخحسین، هیجان و اندوه زیادی در میان مردم تهران ایجاد کرد. جسدش را در قریه امامزاده، از توابع بوشهر، دفن کردند. شیخ حسینخان هفت پسر داشت که دو تن از آنها در جنگ ها کشته شدند.
شهید زایرخضرخان اهرمی
زایر خضرخان اهرمی ملقب به امیراسلام از همرزمانریسعلی دلواری در نبرد علیه نیروهای انگلیس بسال 1333ه ق. در جنگ اول جهانی در جنوب ایران است.
زایر خضرخان، فرزند حاج محمدعلی متولد (1280ه ق) در روستای شمشیری دهستان باغک اهرم بود.این مبارز بزرگ از مخالفین حضور انگلستان ،در جریان اشغال بوشهر در جنگ جهانی اول ضابط منطقه تنگستان بود.
همزمان با مبارزات رئیس علی دلواری و پس از کشته شدن او مقاومت در مقابل اشغالگران را ادامه داد.
وی به واسطه شدت فشارهای استعمارگران انگلیسی مدتی در کوههای خائیز بسر می برد، سرانجام بدست یکی از نزدیکانش و به همراه پسرش سام میرزا در سال (1341 ه.ق/ 1301 ش) در شهراهرم به شهادت رسید.
خالوحسین بردخونی
خالو حسین بردخونی دشتی فرزند حاج اسماعیل در بردخون از توابع شهرستان دیر دیده به جهان گشود خالو حسین یکی از سوارکاران ماهر قریه بردخون بود و در تیراندازی نیز مهارت خاصی داشت و زبانزد خاص و عام بود او رابطه خویشاوندی با رئیس علی دلوار داشته و از کودکی با او در ارتباط بوده است .
رئیس علی دلواری در زمان حکومت محمد علی شاه دست یاری بسوی خالو حسین بردخونی دراز کرده و از او می خواهد که با توجه به وجود پایگاه بسیار ارزشمندی نزد مردم منطقه و داشتن سپاه تحت امر به کمک او شتافته و بوشهر را از وجود نیروهای ارتجاعی خالی کنند . و حتی در مواقعی اضطراری آیت الله سید عبدالله بلادی شخصاً با سفر به بردخون دیر با خالو حسین از نزدیک دیدار می کند و فتاوای علمای مختلف را از جمله آیت الله شیرازی به سمع او می رساند و از خالو حسین می خواهد که در راه مبارزه با انگلیسیها سپاه خود را آماده کند و به مبارزه با آنان بپردازد. خالو حسین بنا به این همه تقاضا و درک حساسیت موضوع تصمیم به نبرد با متجاوز بیگانه می گیرد و این مسئله رابه اطلاع کلیه سران و خان های روستاهای دیر می رساند و از آنان نیز می خواهد که در این راه با او همراه شوند .
خالو حسین و لشکرش از راه ساحلی به دلوار می رسند و در جنگ بین انگلیسیها و تنگستانیها شرکت می کند و با یاری رئیس علی دلواری و سپاهیانش آسیب جدی به لشکر بیگانه می رساند.
بعد از گذشت مدتی رئیس علی دلوار توسط نیروهای خائن خودی و شبانه به شهادت می رسد . خالو حسین دوست و یار جنگجوی رئیس علی تصمیم می گیرد تا انتقام خون او را بگیرد و خود را آماده حمله به بوشهر می کند. خالو حسین در این راه و در جنگ کوه گزی شخصاً اقدام به هلاک نمودن بیش از ده نفر از سربازان و فرماندهان انگلیسی می کندو در این جنگ نیز مجروح می شود، او در حالی که مجروح بود او را به اسارت گرفتند و به بوشهر انتقال دادند و او مدتی در آنجا زندانی بود تا اینکه او را از بوشهر به بصره انتقال دادند. خالو حسین پس از مدتی از چنگال غاصبان آزاد می شود و به وطن برمی گردد.
تا اینکه در سال 1308شمسی افسران رژیم شاهنشاهی مستقر در دشتی که آسایش خود را در خطر می دیدند با تشکیل پرونده ای واهی او را محاکمه کردند و مدتی در دشتی نگه داشتند ( لازم به ذکر حضور چند ماهه خالو حسین بردخونی در دشتی و بازداشت در آنجا علت آن است که عده زیادی از مردمان سرزمین دشتی او را خالو حسین دشتی خوانده اند ) سپس جهت گذران دوران محکومیت به زندان شیراز منتقل کردند .
خالوحسین پس از بیماری، در هفتم شعبان 1365 قمری برابر با 17 تیر 1325 ش. (8 ژوئیه 1946 میلادی) درگذشت و پیکر خالو حسین بردخونی به نجف اشرف انتقال و در جوار بارگاه مراد خود به خاک سپرده شد. سعید قاسمی-پایگاه خبری تحلیلی "ناصرون"
منابع:
- تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی دشتی، حبیب الله سعیدی نیا، نشر موعود اسلام، بوشهر (1383)، ص123 - 127.
- ↑ تحلیلی بر عملکرد مشروطه خواهان بوشهر سایت آفتاب
- ↑ مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر 1915-1905 م. / 1333-1323 ه. ق، ا وضاع و احوال سیاسی - اقتصادی بوشهر در سال 1908 میلادی به روایت روزانه «بالیوز» انگلیس در بوشهر. قسمت صد و پانزدهم، 20 ژوئن 1909، زنگنه، حسن؛ بنیاد ایران شناسی-شعبه بوشهر، 20 اسفند 1386
- ↑ سری مقالات: اوضاع و احوال سیاسی ـ اقتصادی بوشهر به روایت روزانه ”بالیوز“ انگلیس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، هفته نامه نصیر بوشهر
- ↑ نمایش صفحات نتایج
- ↑ مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر 1915-1905 م. / 1333-1323 ه. ق، ا وضاع و احوال سیاسی - اقتصادی بوشهر در سال 1908 میلادی به روایت روزانه «بالیوز» انگلیس در بوشهر. قسمت نود و سوم، 10 تا 25 آوریل 1909، زنگنه، حسن؛ بنیاد ایران شناسی-شعبه بوشهر، 20 اسفند 1386
- ↑ سری مقالات: اوضاع و احوال سیاسی ـ اقتصادی بوشهر به روایت روزانه ”بالیوز“ انگلیس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، هفته نامه نصیر بوشهر
- ↑ مشروطیت جنوب ایران به گزارش بالیوز بریتانیا در بوشهر 1915-1905 م. / 1333-1323 ه. ق، ا وضاع و احوال سیاسی - اقتصادی بوشهر در سال 1908 میلادی به روایت روزانه «بالیوز» انگلیس در بوشهر. قسمت هشتاد و نهم، 18 آوریل 1909، زنگنه، حسن؛ بنیاد ایران شناسی-شعبه بوشهر، 20 اسفند 1386
- ↑ سری مقالات: اوضاع و احوال سیاسی ـ اقتصادی بوشهر به روایت روزانه ”بالیوز“ انگلیس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، هفته نامه نصیر بوشهر
- ↑ لوائح و سوانح (اسنادی از جنبش روحانیت جنوب ایران در جنگ جهانی اول)، سید عبدالله مجتهد بلادی بوشهری، بوشهر: مرکز بوشهر شناسی (1371)، ص166.
- ↑ فایل پی دی اف «سال شمار وقایع جنوب ایران (از 1114ش/ 1735م تا 1308ش/ 1927م)» پرتال جامع علوم انسانی
- تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی دشتی، حبیب الله سعیدی نیا، نشر موعود اسلام، بوشهر (1383)، ص87 -205.
- خالوحسین بردخونی، سید قاسم یاحسینی، بوشهر، اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی استان بوشهر، چاپ اول، 1372.
- جنبس جنوب ایران، «جلد اول»، احمد دشتی، قم، هفته نامه? خلیج فارس، چاپ اول، 1379.
- سری مقالات: اوضاع و احوال سیاسی ـ اقتصادی بوشهر به روایت روزانه ”بالیوز“ انگلیس در بوشهر، ترجمه حسن زنگنه، هفته نامه نصیر بوشهر.
:: برچسبها: